یا زینب

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

امام مهربانی

09 آذر 1395 توسط ام البنین اربابی

 نظر دهید »

اخلاق و منش امام

09 آذر 1395 توسط ام البنین اربابی

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

یکی از یاران امام می‌گوید: “هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد. یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: “فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید)و شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: “ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم.

شخصی به امام عرض کرد: “به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد.” امام فرمودند:” تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت.

مردی از اهالی بلخ می‌گوید: “در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: “فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند.” امام فرمود: “ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است.

یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: “اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: “به غذا خوردن مشغولند.” و آن گرامی می‌فرمود: “بگذارید غذایشان تمام شود.»

یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: “من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام.” امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: “این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی.”

آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: “چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟” فرمود: “تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم.

امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: “این کیست؟” عرض کردند: “به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد.” امام فرمود: “مزدش را تعیین کرده‌اید؟” گفتند: “نه هر چه بدهیم می‌پذیرد.” امام برآشفت و به من فرمود: “من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود.»

خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: “سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

منبع:http://www.roshd.org

 نظر دهید »

در سوگ جانان

07 آذر 1395 توسط ام البنین اربابی

 نظر دهید »

آموزش و پرورش اسلامي

01 آذر 1395 توسط ام البنین اربابی

آنگاه كه امام نخستين شيعيان پس از درگيري با فتنه ناكثين، مصلحت را در آن ديد كه به كوفه مهاجرت كند، حضرت زينب همراه پدر، برادران، شوهر و فرزندان خود راهيِ كوفه شد. شخصيت والاي زينب كبرا(سلام الله علیها) در پشت پرده براي كوفيان پنهان نماند، بلكه به مرور زمان متوجه مقام علمي و سياسي او شدند و از امام درخواست كردند جهت ارشاد بانوان از وجود آن حضرت بهره‏مند شوند. مولاي شيعيان با اين پيشنهاد موافقت كرد. از آن پس خانه زينب(سلام الله علیها) نه تنها پناهگاه بيچارگان و افراد مستضعف جامعه بود، بلكه مكتب تعليم و تربيت نيز به حساب مي‏آمد. فعاليت‏هاي اجتماعي و مذهبي ايشان به مقتضاي زمان در كوفه بيانگر مسئوليت سنگين زن مسلمان در جامعه اسلامي است.
زينب كبرا در كوفه مي‏ديد كه سنگ اوّل انحراف در دين بنا گذاشته مي‏شود. مي‏ديد چگونه حاكم شام و «عمروعاص» قرآن را وسيله دستيابي بر آرزوهاي خود قرار داده‏اند. نيز شاهد بود فرصت‏طلبان و خودخواهاني چون ابوموسي اشعري، پنهاني براي معاويه كار مي‏كنند، و پيگيرانه عليه حضرت علي(سلام الله علیه) اقدام مي‏نمايند. عالمه‏اي كه استاد نديده بود، به خوبي از گمراهان گمراه كننده جامعه آگاه بود و حربه ريا و تظاهر آنان را در زير پوشش اسلام مي‏ديد و چون پدر و برادرانش در نشان دادن راه و ارشاد و راهنمايي علاقه‏مندان و دل‏هاي مؤمن كوشا بود.

منبع:سایت شیعه نیوز

 نظر دهید »

یا زینب

26 آبان 1395 توسط ام البنین اربابی

مراجع تاریخى از وصف رخساره زینب در این اوقات خوددارى مى‏كنند; زیراكه او در خانه و روبسته زندگى مى‏كرده و ما نمى‏توانیم مگر از پشت پرده وى رابنگریم.

ولى پس از گذشتن ده‏ها سال از این تاریخ، زینب از خانه بیرون مى‏آید و مصیبت‏ جانگداز كربلا او را به ما نشان مى‏دهد و كسى‏كه او را به چشم دیده براى ما وصفش ‏مى‏كند و چنین مى‏گوید - چنان كه طبرى نقل كرده است: گویا مى‏بینم زنى را كه مانندخورشید مى‏درخشید و با شتاب از خیمه‏گاه بیرون مى‏آمد. (1) .

پرسیدم: او كیست؟ گفتند: زینب دختر على‏است.

هنگامى كه زینب پس از شهادت امام حسین به مصر مى‏رود، عبدالله بن ایوب‏انصارى در وصفش مى‏گوید:

…به خدا كه من صورتى مانند آن ندیدم، گویا پاره ‏اى از ماه بود.

در صورتى كه این بانوى بزرگ در آن وقت در پنجاه و پنجمین سال زندگى خودبود، غریب بود، خسته و كوفته بود، مصیبت‏زده و داغ دیده بود، پس جمال زینب درآغاز جوانى پیش از آن كه سالمند بشود، و مصایب جانگداز خوردش كند و جام‏داغ دیدگى را تا پایان بدو بنوشاند، چگونه بوده؟!

اما شخصیت زینب، بهتر است كه - در این جا نیز - منتظر شویم تا این كه حوادث‏از دلیرى و پاى‏دارى او پرده بردارد، و او را در بهترین نمونه از دلاورى و زیربار ظلم‏نرفتن و بزرگ منشى به ما بنمایاند.

به همین زودى تعجب مورخان از ایستادگى زینب واستقامت او در برابر یزیدبن‏معاویه آشكار مى‏شود.

ابن حجر در اصابه براى ما مطلبى نقل مى‏كند كه از قدرت زینب در سخن ونیرومندى‏اش در استدلال خبر مى‏دهد. (2) .

و در آینده نزدیكى مردم آن عصر در كربلا و در مجلس استان‏دار كوفه و مجلس‏یزیدبن معاویه سخنانى از زینب مى‏شنوند كه فصاحت و بلاغتش همه را متعجب‏مى‏كند، به همان اندازه‏اى كه امروز ما را به تعجب مى‏اندازد و همگى به فوق‏العادگى‏او و سخنورى او و سحر بیانش گواهى مى‏دهند.

جاحظ در كتاب البیان والتبیین از خزیمه اسدى نقل مى‏كند:

پس از شهادت امام حسین وارد كوفه شدم و سخنان پر مغز و شیواى زینب راشنیدم، من ناطق‏تر و گوینده‏تر از او زنى را ندیدم. گویا از زبان امیرالمؤمنین على‏بن‏ابى‏طالب سخن مى‏گفت.

این شمایل زینب است‏به طورى كه او را در كربلا دیده‏ایم، و چنان كه در زمان‏جوانى‏اش نمونه‏اى از فضایل براى ما نمایان شده، زیرا مى‏شنویم كه او در مهربانى ورقت قلب به مادرش و در دانش و پرهیزگارى به پدر مانند بوده.

و چنان كه بعضى از روایات مى‏گوید: زینب داراى مجلس علمى ارجمندى بوده‏كه زنانى كه مى‏خواستند احكام دین را بیاموزند، در آن مجلس حاضر مى‏شده و كسب‏دانش مى‏كرده‏اند.

صفات برجسته‏اى در زینب جمع بوده كه هیچ یك از زنان عصر او دارا نبوده‏اند،لذاست كه «بانوى خردمند بنى‏هاشم‏»(عقيله بني هاشم) گردید. ابن‏عباس كه از او روایت مى‏كند،مى‏گوید: «بانوى خردمند ما زینب دختر على چنین گفت‏».

زینب، بدین لقب به طورى معروف شده بود كه وقتى «بانوى خردمند» مى‏گفتند،زینب فهیمده مى‏شد. فرزندان او به چنین لقبى افتخار مى‏كردند و به «زادگان بانوى‏خردمند» شناخته شده بودند.

منبع:سایت شهید آوینی

 نظر دهید »

ابعاد سیره تبلیغی و نقش پیام‌رسانی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها

25 آبان 1395 توسط ام البنین اربابی

چرا زینب؟ این پرسش اساس در درک سیره تبلیغی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها و شناخت نقش ایشان در مقولاتی چون، دفاع از اسلام اصیل و رسوا کردن اسلام دروغین اموی، آگاهی‌بخشی به جامعه اسلامی، استناد به رویدادها و حوادث تاریخی، پرده‌برداشتن از ظلم و ستم‌های امویان، احیای خاطره پیامبر و امام علی در اذهان مردم، امر به معروف و نهی از منکر و کوشش برای ایجاد اصلاح در امت پیامبر (که این دو مورد آخر جزو اهداف اصلی قیام امام حسین(ع) هم بود) می‌باشد. براستی حضرت زینب چه ویژگی‌هایی داشت، چه شخصیتی داشت که تاریخ چنین رقم زد تا او پیام‌بر و رسول حرکت بزرگ امام حسین علیه‌السلام باشد؟ اگر از منظری دینی به این پرسش نگاه کنیم در می‌یابیم که چگونه تقدیر خداوند بر آن قرار گرفت که عاقله‌زنی به نام زینب از سوی خداوند به‌نوعی برای حوادث پس از عاشورا انتخاب شود و خود نوعی رسالت جدید را برعهده بگیرد. آیا همه عوامل از جمله بیماری امام سجاد(ع)، شهادت خاندان پیامبر، سرپرستی کودکان و زنان اسیر و دوری آنها از مدینه و اقوام خویش دست به دست هم نداد تا زینب واجد مسئولیت عظیمی شود؟ آیا پس از امام حسین علیه‌السلام شخصیتی دیگر همپایه و همسان زینب بود که این رسالت را بر عهده بگیرد؟ به نظر می‌رسد همه رویدادها دست به دست هم داد تا قهرمان کربلا رسالت جدیدی را از عصر عاشورا به بعد آغاز کند. آیا حضرت زینب بهترین رسول حماسه حسین(ع) نبود؟ در این قسمت به این مهم می‌پردازیم که چگونه زینب توانست به‌درستی به ایفای این ماموریت مهم نایل شود.

یکی از روشنگران مسلمانی که به شیوه‌ای تاریخی و جامعه‌شناختی به این مساله مهم پرداخته و اتفاقاً بسیار دقیق به نقش و رسالت تاریخی حضرت زینب رسیده است دكتر علی شریعتی می‌باشد. او از قیام امام حسین علیه‌السلام با نام « انقلاب» یاد می‌کند؛ انقلابی که به طور طبیعی زاییده و مولود حوادث تاریخ اسلام می‌باشد؛ انقلابی که امام حسین علیه‌السلام با آگاهی کامل و با نیمه‌تمام رهاکردن اعمال و مناسک حج واجب به کربلا می‌رود و با انقلاب خویش هم به بسیاری سوال‌ها پاسخ می‌دهد و هم پرسش‌های جدیدی به ‌وجود می‌آورد. شریعتی بر این نکته تاکید می‌ورزد که اگر ما حرکت امام حسین و عاشورا را تنها یک رویداد ساده و تاریخی تلقی کنیم نمی‌توانیم نقش حضرت زینب و رسالت او را بطور کامل بشناسیم. تنها با تلقی اینکه عاشورا و کربلا یک انقلاب عظیم بود می‌توان جایگاه و نقش حقیقی حضرت زینب را درک کرد. انقلاب امام حسین در فضایی تاریخی خاص اتفاق افتاد که شناخت آن بسیار موثر است: اختناق و سرکوب به جامعه اسلامی سایه افکنده بود. دستگاه خلافت اموی با سیاست تبلیغی خود حقایق را قلب و انحراف از اسلام اصیل ناب را گسترش می‌داد و دامن می‌زد. فسق، فجور، تباهی و ستم بر جامعه اسلامی حاکم بود. تکاثر ثروت، پول‌پرستی و افتخارات جاهلی رواج می‌یافت و تبدیل به ارزش می‌گردید. در چنین شرایطی است که امام حسین برای احیای ارزش‌ها قیام می‌کند؛ برای احیای عدالت، اخلاق، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دین در امت پیامبر. چنین قیام بزرگی با اهداف بزرگ امام حسین، حتماً به جنگ و مبارزه تبدیل شده و باید کسی پیام خون شهیدان را زنده نگاه دارد که واجد آن مقام و مسئولیت باشد. پس بدون درک عظمت کار امام حسین، اهمیت کار رسول او یعنی حضرت زینب را هم نمی‌توان دریافت. «برای حسین مسئولیت، جهاد در راه عقیده است. «انسان زنده» مسئول است و نه فقط انسان توانا، و از حسین زنده‌‌ترکیست؟ در تاریخ ما کیست که به اندازه او حق داشته باشد که «زندگی کند» و شایسته باشد که «زنده بماند؟» نفس انسان بودن آگاه بودن، ایمان داشتن و زندگی کردن، آدمی را «مسئول جهاد» می‌کند و حسین مثل اعلای انسانیت عاشق و آگاه است.»2 پس انقلاب حسین علیه‌السلام انقلاب برای رسوا کردن تزویر و نفاق، احیای اصلاح نهضت پیامبر و آگاه کردن مردم به فساد و تباهی امویان بود. از این منظر تاریخی و نگاه جامعه‌شناسی است که حرکت امام حسین یک انقلاب تلقی می‌گردد. «هر انقلابی دو چهره دارد؛ چهره اول خون و چهره دوم پیام»3 رسالت دوم رسالت پیام است. پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است. زبان گویای خون‌های جوشان و تن‌های خاموش، در میان مردگان متحرک بودن است. رسالت پیام از امروز [عصر عاشورا] آغاز می‌شود. این رسالت بر دوش‌های ظریف یک زن است: زینب، زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است و رسالت زینب استوارتر و سنگین‌تر از رسالت برادرش [می‌باشد].»4 بنابراین وقتی از قیام امام حسین با نام انقلاب یاد می‌کنیم بهتر و دقیق‌تر می‌توانیم به نقش و جایگاه حضرت زینب واقف شویم، در غیر اینصورت از درک معنای واقعی آن عاجز خواهیم ماند.

از منظری دیگر، می‌توان به پرسش «چرا زینب؟» اینگونه نگریست: زینب دختر و پرورش‌یافته امام علی(ع) بود. شیرزنی که در کنار پدر و برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام جوانمردی آموخته بود. بعدتر دیدیم که چگونه بلاغت و شیوایی در سخن را از پدر به ارث برد. ویژگی‌ها و توانمندی‌های حضرت زینب در واقع میراثی بود که از پدرش امام علی علیه‌السلام که خود نماد شیوایی و بلاغت بود به او رسیده بود. اگر در شیوایی، بلاغت و حکمت خطبه‌ها، نامه‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه و نیز اثر مهم غررالحکم (که مربوط به امام علی علیه‌السلام است) تأمل کنیم، اذعان خواهیم کرد که حضرت زینب هم باید نشانه‌ها و بارقه‌هایی از اقتدار و پیشوایی پدر خود را داشته باشد.

حضرت زینب دو خطبه اصلی، یکی در کوفه و دیگری در شام (مجلس یزید) ایراد نمود كه هر دو واجد اهمیت بسزایی از حیث هدف این نوشتار هستند. این دو خطبه هم از حیث مضمون و محتوا و هم شرایط مکانی و موقعیت ایراد آن متفاوتند. مورخان، تاریخدانان و نیز بلاغیونی که در خطبه‌های حضرت زینب تأمل و تدبر کرده‌اند به ویژگی‌ها و صفات خاص اشاره داشته‌اند که می‌تواند ویژگی‌های یک مبلغ و یک رسول یا مروج یک عقیده باشد. در میان این مورخان می‌توان به افرادی نظیر مرحوم مكرم در کتاب «مقتل الحسین»، شیخ جعفر نقدی در کتاب «زینب کبری» و اسد حیدر در کتاب «مع الحسین فی نهضته»، علامه مامقانی در کتاب «توضیح المقال»، بونصر لبنانی در «زینب کبری»، فر شیلر آلمانی در کتاب «امام حسین و ایران» و ابن‌حجر عسقلانی در کتاب «الاصابه» اشاره کرد. آنان به عناصر و ویژگی‌هایی مثل سخنوری، بلاغت، رسایی، قدرت بیان و استدلال اشاره کرده‌اند که سخت شبیه و همانند سخنان امام علی می‌باشد.5 صراحت، شیوایی و تاثیرگذاری بر مخاطبان و شنوندگان از ویژگی‌های یک خطابه است و خطیب و سخنور باید شجاعت بیان حقایق در هر مجلسی که باشد را داشته باشد. علی احمد شلبی در این زمینه معتقد است که تغییر افکار عمومی مدینه و آگاهی آنها نسبت به فاجعه‌ای که در کربلا اتفاق افتاد، و نیز آگاهی نسبت به فساد و تباهی خاندان اموی مرهون روشنگری‌های حضرت زینب است. «زینب به هنگام هجرت از شام و ورود به مدینه با حالتی گریان در آستانه مسجد پیامبر ایستاد و گفت: یا جداه! انی ناعیه الیک اخی حسین» و هنگامی که در مدینه مستقر شد مردم را در مناسبت‌های مختلف مخاطب قرار می‌داد و ستم یزید و عبیدالله بن زیاد و همدستانش را در حق اهل بیت پیامبر فاش می‌‌ساخت. نحوه بیان او بر اعماق وجود مردم تاثیر گذاشت و قاطبه مردم را نسبت به تباهی و فساد خاندان اموی آگاه کرد. از هراس این ماجرا بود که عمرو بن سعید والی مدینه به یزید منعکس کرد که زینب بر مردم اثر گذاشته و حماسه آنها در مدینه ممکن است احیا شود. یزید دستور داد که زینب غیر از حرمین شریفین [مكه و مدینه] می‌تواند در هر جایی از زمین اقامت کند»6 که حضرت زینب مصر را انتخاب نمود.

نکته ظریف در دعوت و سیره تبلیغی حضرت زینب در خطبه‌ها و سخنان خود، آن است که همواره آنها را به‌صورت سلسله‌وار ذکر می‌کند. یعنی محتوا و مضمون سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا، اولاً مستند به آیات کتاب خدا، سپس احادیث جدش پیامبر(ص) و پدرش امام علی(ع) سپس به وقایع تاریخی می‌کند. در خطبه‌ها خطاب به شاهان و سران دستگاه یزید به این آیه قرآن استناد می‌کند «ثم کان عاقبه الذین اساؤ السوی ان کذبوا بایات الله و کانوا بها یستهزئون.» زینب به طور دقیق و ملهم از آیات قرآن کریم به سنت‌های حتمی و قطعی خداوند در آفرینش اشاره می‌کند و در باب نبرد حق و باطل به این سنت الهی یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل اشاره می‌کند. در خطبه شام می‌گوید: «ای یزید! هر چه می‌توانی در راه دشمنی‌ها از راه مکر و حیله وارد شو، هر اندازه می‌توانی سعی و کوشش خود را در راه خصومت‌ها به کارگیر، همه طرح و نقشه‌های خود را به اجرا گزار، اما این را بدان، به خدا قسم که نمی‌توانی نام ما را از خاطره‌ها و صحنه تاریخ محو کنی و نمی‌توانی فروغ وحی را خاموش سازی و هرگز نمی‌توانی طومار حیات و افتخارات ما را در هم بپیچی و نیز نخواهی ‌توانست ننگ و عار همیشگی را از دامن خویش بزدایی.7» زینب در واقع به نبرد حق و باطل اشاره می‌کند که چگونه علیرغم هم دسایس و خدعه‌ها، حقیقت در نهایت پیروز و ماندگار خواهد شد و حضرت زینب این مهم را به سنت‌های گریزناپذیر الهی مستند می‌کند.

منبع:سایت مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا زینب

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس